در ورزش در زورخانه پرتاب کردن لنگ از طرف مرشد میان دو کشتی گیر که در گود گرم کشتی هستند تا به خوشی از یکدیگر جدا شوند کنایه از تسلیم شدن و ترک نزاع کردن
در ورزش در زورخانه پرتاب کردن لنگ از طرف مرشد میان دو کشتی گیر که در گود گرم کشتی هستند تا به خوشی از یکدیگر جدا شوند کنایه از تسلیم شدن و ترک نزاع کردن
کنایه از شادی کردن و خوشحالی نمودن و فریاد زدن از روی شوق و انتعاش خاطر باشد دربدست آمدن چیزی که مردمان همه طالب آن باشند. کله برانداختن. (برهان) (آنندراج) (ناظم الاطباء). کلاه انداختن. کنایه از شادی کردن به جهت بدست آمدن چیزی دلخواه. خوشحالی کردن. (فرهنگ فارسی معین) : دید او را کله انداخت ماه. امیرخسرو (از فرهنگ رشیدی). و رجوع به کلاه انداختن و کله برانداختن شود
کنایه از شادی کردن و خوشحالی نمودن و فریاد زدن از روی شوق و انتعاش خاطر باشد دربدست آمدن چیزی که مردمان همه طالب آن باشند. کله برانداختن. (برهان) (آنندراج) (ناظم الاطباء). کلاه انداختن. کنایه از شادی کردن به جهت بدست آمدن چیزی دلخواه. خوشحالی کردن. (فرهنگ فارسی معین) : دید او را کله انداخت ماه. امیرخسرو (از فرهنگ رشیدی). و رجوع به کلاه انداختن و کله برانداختن شود
پرتاب کردن لنگ، (زورخانه) عملی که مرشد در گود زورخانه کند برای جدا کردن دو کشتی گیر از یکدیگر و آن چنانست که مرشد از جایگاه خویش لنگگ گرد کند و برسر دو کشتی گیر که گرم کشتی هستند اندازد تا آن دو بخوشی از هم جدا شوند. همچنین هنگامی که مرشد یا ورزشکار دیگری بخواهد بپهلوانی که مشغول هنر نمایی است احترام یا تواضع کند از بیرون گود برایش لنگ پرتاب می کند، (توسعا) میانجی شدن میان دو تن برای ایجاد صلح بین آنها، تسلیم شدن اظهار بندگی و اطاعت کردن
پرتاب کردن لنگ، (زورخانه) عملی که مرشد در گود زورخانه کند برای جدا کردن دو کشتی گیر از یکدیگر و آن چنانست که مرشد از جایگاه خویش لنگگ گرد کند و برسر دو کشتی گیر که گرم کشتی هستند اندازد تا آن دو بخوشی از هم جدا شوند. همچنین هنگامی که مرشد یا ورزشکار دیگری بخواهد بپهلوانی که مشغول هنر نمایی است احترام یا تواضع کند از بیرون گود برایش لنگ پرتاب می کند، (توسعا) میانجی شدن میان دو تن برای ایجاد صلح بین آنها، تسلیم شدن اظهار بندگی و اطاعت کردن
لک زدن آن لک زدن میوه. لک برداشتن میوه بر اثر رسیدن و پخته شدن قسمتی از میوه برنگ دیگر درآمدن، یا لک زدن دل کسی برای چیزی. بشدت خواستار آن بودن سخت مشتاق آن بودن: دلم برایش لک میزند
لک زدن آن لک زدن میوه. لک برداشتن میوه بر اثر رسیدن و پخته شدن قسمتی از میوه برنگ دیگر درآمدن، یا لک زدن دل کسی برای چیزی. بشدت خواستار آن بودن سخت مشتاق آن بودن: دلم برایش لک میزند